به کوشش: رضا باقریان موحد




 

منم که شُهره ی شهرم به عشق ورزیدن *** منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم *** که در طریقت ما کافری است رنجیدن
به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات *** بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن
مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست *** به دست مردم چشم از رخ تو گل چیدن
به مِی پرستی از آن نقش خود زدم بر آب *** که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن
به رحمت سر زلف تو واثقم ورنه *** کِشش چو نَبْوَد از آن سو چه سود کوشیدن
عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس *** که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن
ز خطّ یار بیاموز مهر با رخ خوب *** که گِرد عارض خوبان خوش است گردیدن
مبوس جز لب ساقی و جام می حافظ *** که دست زهد فروشان خطاست بوسیدن


1. من در عاشقی و مستی، شهرت پیدا کرده ام و هرگز چشم خود را به نگاه بد آلوده نکرده ام؛ من عاشقم و تمام مردم نیز می دانند؛ من عاشقم چون همه ی هستی، زیبا و دوست داشتنی است؛ بد دیدن از آلودگی دید ماست.
2. ما رندان و عاشقان به عهد و پیمان خود وفاداریم و سرزنش ملامت کنندگان را تحمل می کنیم و شاد و مسروریم؛ زیرا در آیین و مذهب عاشقی و رندی رنجیدن از دیگران، کفر و ناسپاسی است.
3. به پیر باده فروش گفتم که راه نجات و رستگاری چیست؟ او جام شرابی خواست و گفت:ندیدن و نگفتن عیب دیگران، روح انسان را آرام می کند و رستگاری را به ارمغان می آورد.
4. هدف و آرزوی دل از تماشای زیبایی های عالم چیست؟ هدف این است که به کمک چشم، چهره ی زیبای تو را ببینیم و از آن بهره ای ببریم؛ هدف دیدن زیبایی ها و رسیدن به وصال معشوق است.
5. من با باده نوشی، خود را محو و نابود کردم و غرق در شراب شدم، تا به وسیله ی آن نقش غرور و خودپرستی خود را ویران سازم؛ غرور و خود پرستی ام را درهم بشکنم.
6. ای معشوق! به لطف و توجه گیسوی تو امیدوار و مطمئن هستم، و گرنه بدون کشش و عنایت معشوق، کوشش ما برای وصال فایده ای ندارد. ای خدا! به عنایت تو امید دارم.
7. از این مجلس ریا و فریب به سوی میکده و خرابات روی می آوریم، زیرا نشنیدن پند و نصیحت واعظان بی عمل واجب است؛ به میکده می رویم که در آنجا خودپرستی و خودستایی و خودنمایی نیست.
8. از خطی که گرد چهره ی زیبایی معشوق قرار دارد، عاشقی و مهرورزی را بیاموز؛ زیرا گرد صورت زیبارویان گشتن بسیار دل پسند و زیباست؛ زیبایی را ببین و تماشا کن.
9. ای حافظ! جز لب ساقی و لب جام شراب، چیزی را نبوس؛ زیرا بوسیدن دست زهد فروشان که با تظاهر با تقوی مردم را می فریبند، خطاست.

منبع مقاله :
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول